طبقه ی کارگر ایران در تکاپویی دوباره

کمابیش یک سال پس از گسترده ترین اعتراضات مردمی در تاریخ جمهوری اسلامی ایران، نشانی از فروکش کردن خشم و نارضایتی به چشم نمی آید. درحالی که آن جنبش به دلیل سرکوب و فقدان رهبری و سازماندهی به خاموشی گرایید، از آن پس اعتراضاتی دیگر،‌ و همچنین اعتصاب پشت اعتصاب روز به روز در جریان بوده اند. در سال گذشته کارگران کارخانه ها، رانندگان کامیون، معلمان و دیگر اقشار برای اعتراض به دستمزدهای به شدت پایین،‌ نبود بیمه و تورم افسار گسیخته، دست به صدها اعتصاب زده اند.

هفت تپه

یکی از برجسته ترین اعتصاب ها در کارخانه ی نیشکر هفت تپه در جریان است،‌ که بزرگترین شرکت صنعت شکر سازی در ایران است و بیش از چهار هزار نفر را در استخدام خود دارد. کارگران هفت تپه در سال های اخیر بارها دست به اعتصاب زده و به شرایط وخیم کاری خود، از جمله کارمزدهای پرداخت نشده برای ماههای پی در پی، اعتراض کرده اند.

اعتصاب کنونی از حدود ۱۱ آبان ماه،‌ برابر با ۲ نوامبر امسال،‌ آغاز شد و به کانون توجه برجسته ای در منطقه گسترش یافت، و تمامی شهر شوش را در بر گرفت. شهری که شرکت هفت تپه بزرگترین کارفرمای بلامنازع در آن است. هزاران تن از مردم روز به روز، با وجود سرکوب و تهدید نیروهای امنیتی، برای بیش از یک ماه به خیابان آمده اند. کارگران زن از همان آغاز فعالیت چشمگیری در اعتصاب داشته اند. هرچند این کارخانه تنها ۵۰ کارگر زن در استخدام دارد. با این حال ایشان در رهبری اعتصاب نقشی اساسی ایفا کرده، سخنرانی های تکاندهنده ی بسیاری ایراد کرده و فعالانه در تظاهرات شرکت کرده اند.

بسیاری از شرکت کنندگان پیش قدم در اعتصاب دستگیر شده اند، که وضعیت یکی از برجسته ترین آنها، اسماعیل بخشی، در اثر شکنجه به دست رژیم وخیم گزارش شده است. با این حال کارگران در ادامه ی مبارزه ثابت قدم هستند.

در طی ماههای گذشته فعالین کارگری کارخانه ی هفت تپه،‌ به ویژه اسماعیل بخشی، نقش برجسته ای در بسیج کردن کارگران و پیش کشیدن فکر و طرح مقاومت در برابر خصوصی سازی بازی کرده اند. سخنرانی های رادیکال اسماعیل بخشی به صورت گسترده ای در میان فعالان کارگری و دانشجویی سراسر کشور پخش شده اند. او در این سخنرانی ها از کلاه برداری های صاحبان این شرکت،‌از جمله استفاده از نام شرکت هفت تپه برای سرپوش گذاشتن بر معملات صادرات و واردات مشکوکی که هیچ ربطی به تولید شکر نداشته اند،‌ پرده افکند.

وی همچنین افشا کرد که برخی چگونه صدها میلیارد ریال از اموال کارخانه و دولت را در حین روند پررمز و راز خصوصی سازی کارخانه به جیب زده اند. او خاطر نشان کرد که ادعاهای مقامات مبنی بر فایده های خصوصی سازی، از جمله بهره وری بیشتر،‌ هیچ پایه و اساسی در واقعیت نداشته،‌ و در ادامه افزود که تنها راه حقیقی افزایش بهره وری و رهایی از بی کفایتی صاحبان جدید کارخانه،‌ ملی کردن شرکت و اطمینان از اداره ی آن زیر نظر کارگران متشکل در شوراهای دمکراتیک کارگری ست.

کارگران از همان آغاز اعتصاب در محاصره ی نیروهای امنیتی و ضد شورش بودند. اسماعیل بخشی در یکی از سخنرانی هایش بی پروا به کارگران گفت که: اعتراضات ما تا به حال فوق العاده بوده اند،‌ بدون ایجاد هیچ مزاحمتی برای شهر، چون تمام شهر از ما حمایت می کند و می خواهند به ما ملحق شوند. مامورهای ضد شورش بی دلیل آمدند اینجا تا این مردم عصبانی را عصبانی تر کنند. می خواهند تا با آنها درگیر شویم تا بهانه ای به دستشان بدهیم که ادعا کنند ما خرابکار هستیم و آن را در صدا و سیمای کثیف ضد مردمی شان پخش کنند. ما با این حقه ها فریب نمی خوریم.

روز ۲۷ آبان ماه، برابر با ۱۸ نوامبر،‌ اسماعیل در آخرین سخرانی خود به کارگران چنین گفت:

«این ماموران پلیس کسانی هستند که شعار ما را جدی نگرفته اند پس بلندتر تکرار کنید: نه تهدید نه زندان دیگر اثر ندارد.»

ویدئوی آخرین سخرانی بخشی

پس از آن بخشی و ۱۸ کارگر دیگر همراه با خبرنگاری به اسم سپیده قُلیان دستگیر شدند (چندی بعد علی نجاتی،‌ فعال برجسته کارگری هفت تپه به دستگیر شدگان پیوست.)

حکومت پس از دو روز، زیر فشار پی در پی کارگران و معترضان،‌ ناگزیر به آزاد کردن بیشتر کارگران دستگیر شده تن در داد. اسماعیل بخشی،‌ که بنا به گزارش ها، شکنجه و به بیمارستان انتقال داده شده بود، سرانجام در روز ۲۱ آذر برابر با ۱۲ دسامبر، با قرار وثیقه آزاد شد. سپیده قلیان و علی نجاتی همچنان در بازداشت به سر می برند.

نیشکر هفت تپه شرکتی دولتی بود تا اینکه در سال ۱۳۹۴ شمسی برابر با ۲۰۱۸ میلادی به دو شرکت خصوصی به مدیریت دو مرد جوان به نامهای مهرداد رستمی و امید اسدبیگی واگذار شد. هیچیک از این مدیران جدید که سنشان از ۳۰ سال نمی گذشت صلاحیت دیگری غیر از روابط با دم و دستگاه حکومتی نداشتند. این دو سپس، به رسم رایج در ایران، مشغول به چپاول و برچیدن شالوده ی شرکت هفت تپه گشتند. قرارداد کاری ۲۷۰۰ کارگر را به یک شرکت پیمانکار واگذار کردند و حتی بخشی از زمین های وسیع شرکت را اجاره دادند، که بیشتر آنها از مزارع نیشکر به مصارف تولیدی جایگزین تغییر کاربری یافته اند. در کنار دیگر موارد فساد و بی کفایتی بسیار، میزان تولید شرکت کاهش چشمگیری داشته، و کارخانه را به مرز ورشکستگی کشانده است. در این میان وضعیت معیشتی کارگران سیری قهقرایی داشته، که ایشان را ناگزیر از سازمان دادن به اعتصاب های پی در پی کرده است.

در ماههای گذشته اعتصاب های کارگران شدت یافته و به اعتصاب های کنونی منتهی گشته، که تولید را به کلی متوقف کرده است. درحالی که خواسته ی ابتدایی کارگران پرداخت دستمزدهای عقب افتاده بود، اکنون این خواسته ها به ملی کردن دوباره ی شرکت هفت تپه و اداره ی آن توسط شورای نمایندگان کارگران بسط یافته اند.

سقوط شرکت هفت تپه به روشنی تمامی مشکلات ناشی از خصوصی سازی در ایران را در بر می گیرد. طبق ماده ی ۴۴ قانون اساسی ایران، مقام رهبری دولت را به واگذاری ۸۰ درصد از اموال دولتی (شامل صنایع عظیمی مانند نفت، گاز، معادن و بانک ها) به بخش خصوصی می گمارد. البته، این معمولا به معنای بهره مندی اشخاص با نفوذ سیاسی و مالی، و نزدیکان رهبر و سپاه پاسداران انقلاب اسلامی از این واگذاری هاست.

ایران پیش از این در تولید شکر خودکفا بود. اما از سال ۱۳۸۱ شمسی برابر با ۲۰۰۲ میلادی صنعت شکر رفته رفته روند خصوصی سازی را پیمود، با واگذاری ۲۴ درصد آن در سال ۱۳۸۲ به بخش خصوصی و واگذاری ۱۰۰ درصدی آن در سال ۱۳۸۷ برابر با ۲۰۰۸ میلادی. در این میان تعرفه ی واردات شکر از ۱۰۰ درصد در سال ۸۲ به ۴۰ درصد در سال ۸۷ کاهش یافت. گفته می شود که ولی نعمت عمده ی این تجارت آیت الله العظمی مکارم شیرازی، ابر ثروتمند ملقب به سلطان شکر می باشد. در این میان کارخانه های تولید داخلی شکر رفته رفته از میان برچیده و برای کسب سودهای باد آورده به دست عوامل خودی رژیم فروخته شدند.

در شرایط کنونی اقتصادی، چنین موارد چپاول، فساد و بی کفایتی جایگاه برجسته تری در خود آگاهی میلیون ها تن که در آستانه ی فلاکت به سر می برند پیدا می کنند. به همین دلیل درخواست برای ملی کردن صنایع خصوصی ساز ی شده روز به روز بازتاب گسترده تری می یابد. به ویژه اعتصاب کارگران هفت تپه به کانون توجه این مبارزات بدل می شود.

پس از دستگیری جمعی از فعالان کارگری که رهبری اعتصاب را در دست داشتند،‌ کارگران سراسر ایران آغاز به فرستادن پیام های همبستگی و برگزاری اعتصاب هایی در حمایت از کارگران هفت تپه کردند. همچنین گروهی از وکلا آمادگی خود را برای دفاع از کارگران دستگیر شده اعلام کردند.

افزون بر این کارگران تهران، اهواز، اراک، کرمانشاه، عسلویه،‌ کردستان، معلمان کرمانشاه و بسیاری دیگر شروع به فرستادن پیام های همبستگی به کارگران هفت تپه کردند. دانشجویان دانشگاه امیرکبیر و دانشگاه تهران نیز تظاهرات متعددی در دانشگاهها ترتیب دادند و خواستار آزادی کارگران زندانی شدند. برخی از دانشجویان دانشگاه تهران حتی به صف کارگران در شوش پیوستند تا همبستگی خود را رو در رو به ایشان ابراز کنند.

با دیدن تاثیر گسترده ی کارگران هفت تپه و به ویژه هراسان از بازتاب گسترده تر خواسته های ایشان برای ملی کردن صنایع زیر نظر مدیریت کارگران، رژیم بی درنگ همه کارگران زندانی به جز دو تن از رهبران ایشان را آزاد کرد.

در خود استان خوزستان، کارگران هفت تپه همچنین از حمایت و همبستگی چشمگیر گروه دیگری از کارگران اعتصابی گروه فولاد ملی اهواز برخوردار بوده اند: چهار کارخانه ی این شرکت به تازگی دوباره به بخش خصوصی واگذار شده اند. کارگران فولاد که اکنون سی و دومین اعتصاب خود را از سر می گذرانند، در سال گذشته درگیر چندین اعتصاب مبارزانه، که یکی از آنها شصت و پنج روز به طول انجامید بوده اند. کارگران فولاد در آغاز خواهان پرداخت حق بیمه ی خود توسط کارفرما، پرداخت پاداش پایان سال و دستمزدهای عقب مانده ی خود بودند. اما در طی مبارزات، کارگران روز به روز رادیکال تر و مبارزاتشان هرچه سیاسی تر شده اند، و خواستار حق انتخاب شوراهای کارگری، آزادی فعالان کارگری دستگیر شده و پایان روند خصوصی سازی صنایع و بازگرداندن کارخانه ها به مالکیت عمومی گشته اند.

تظاهرات کارگران اهواز در روز سه شنبه، ۲۰ آذر ماه برابر با ۱۱ دسامبر

آخرین ویدیو بیست و هشتمین روز اعتصاب و اعتراض کارگران فولاد اهواز را نشان می دهد. کارگران شعار می دهند:

استثمار، بردگی پرچم سرمایه داری

مرگ بر مافیا

دانشجو، تشکر از حمایت

دانشجو، کارگر، اتحاد، اتحاد

کارگر زندانی، آزاد باید گردد

نه تهدید، نه زندان، دیگر اثر ندارد

بردگی، نه دیگر، حقمان را پس می گیریم

کارگر،‌ می میرد،‌ ذلت نمی پذیرد

نترسید، نترسید، ما همه با هم هستیم

کارگر هفت تپه، آزاد باید گردد

معلمان

در حال حاضر مبارزات کارگران هفت تپه و فولاد اهواز رادیکال ترین جنبش ها هستند، اما رشته ی دیگری از مبارزات در حال شکل گیری هستند،‌ از جمله جنبش معلمان. هرچند معلمان پس از انقلاب ۵۷ از ارکان مهم حکومت اسلامی به شمار می رفتند، ولی طی دوران اخیر، مانند بسیاری از دیگر اقشار جامعه، به جمع مخالفان پیوسته اند. در حقیقت معلمان تنها گروهی هستند که دارای یک اتحادیه ی صنفی واقعی مستقل و نیمه قانونی می باشند. این پدیده نتیجه ی وخیم تر شدن پیوسته ی وضعیت معیشتی معلمان است، که اکثر ایشان زیر خط فقر زیسته و ناچار از اشتغال به چندین کار اضافه برای گذراندن زندگی هستند. کارمزد معلمان بین ۴ تا ۱۳ میلیون ریال در ماه است، که کارمزد کم درآمدترین ایشان را بر پایه ی نرخ برابری غیر رسمی ریال، کمتر از ۱۰۰ دلار در ماه می سازد.

بنابر گزارش نشریه ی گفت و گو، میانگین درآمد یک معلم ایرانی با ۱۵ سال سابقه ی کار در سال ۱۳۹۵، ۲ میلیون تومان (برابر با ۴۷۳ دلار آمریکا) بود، که بسیار پایین تر از خط فقر رسمی دولت به میزان ۲.۷ میلیون تومان (۶۰۰ دلار آمریکا) در ماه قرار داشت. در سال ۱۳۹۷ این میانگین به ۲.۵ میلیون تومان افزایش یافت ولی در نتیجه ی کاهش چشمگیر نرخ برابری ریال، ارزش این مبلغ اکنون فقط حدود ۲۲۷ دلار آمریکاست. در این میان، رسوایی بزرگ اختلاس ۲.۵ میلیارد دلاری از صندوق بازنشستگی معلمان هیچ محکومیتی از سوی مقامات قضایی را در پی نداشته است. در حقیقت یکی از مختلسان اجازه یافت تا به خارج از کشور گریخته و ۱۰۰ میلیون دلار پول صندوق معلمان را به جیب بزند. این صندوق به دست دولت بنیان نهاده شد و بیش از ۸۰۰ هزار عضو داشته که هریک ماهیانه ۵ درصد از درآمد خود را در برابر سهمی از بهره ی صندوق پرداخت می کردند. در نتیجه ی افزایش نارضایتی و نفرت از دولت در میان معلمان شگفت آور نیست.

شورای هماهنگی سندیکای معلمان، در فراخوان اعتصاب سراسری دو روزه ای در ۲۲ و ۲۳ مهرماه چنین گفت:

«تورم افسار گسیخته و افزایش قیمت ها کشور را فلج کرده اند، قدرت خرید معلمان، همانند بسیاری از دیگر اقشار زحمتکش به شدت کاهش یافته است. افزون بر این، هزینه ی تحصیل رو به افزایش است و دولت ایران و مجلس از پاسخ و چاره جویی برای وضعیت معیشتی ضعیف معلمان و نظام آموزشی بیمار درمانده اند. برای ما،‌ وقت آن فرا رسیده که به این نابسامانی نظام اعتراض کنیم.

شورای هماهنگی اعلام کرد که این اعتصاب دو روزه برای اعتراض به دستمزدهای ناعادلانه،‌ به انحطاط کیفیت آموزش، تورم، و ادامه ی دستگیری و بازداشت فعالان حقوق معلمان فراخوانده بود.

یکی از معلمان در اعتصاب در ویدیوی که به گستردگی در شبکه های اجتماعی منتشر شد، دلایل این اعتصاب را چنین به دانش آموزان خود توضیح می دهد:

در اعتراض به دستگیری فعالان صنفی معلمان،

در اعتراض به کالایی نمودن و خصوصی سازی آموزش،

در اعتراض به کلاس های درس ناامن و پر ازدیاد،

در اعتراض به محتوای کتاب های درسی،‌

در اعتراض به تبعیض در نظام آموزشی

در اعتراض به اختلاس کلان و چپاول اموال عمومی

بنابر گزارش اتحادیه بیش از ۱۳۰ مدرسه در بیش از ۶۶ شهر و ۲۳ استان به اعتصاب نخست پیوستند. اتحادیه مبارزه را شدت داد و برای دور دیگری از اعتصاب در روزهای ۲۳ و ۲۴ آبان فراخوان داد. اعتصاب دوم با پیوستن بیش از ۳۴۰ مدرسه در ۸۰ شهر و ۲۵ استان از مشارکت بسیار بالاتری برخوردار شد.

رانندگان کامیون

یکی دیگر از جنبش های مهم، اعتصاب های برپا شده به دست رانندگان کامیون بوده است. کی طی اردیبهشت ماه، اعتصاب های هفتگی سراسری را در اعتراض به تورم و دستکاری در قیمت ترتیب دادند. هزاران راننده در بیش از ۲۰۰ شهر کامیون های خود را متوقف کردند و از دولت خواستار دخالت برای توقف تورم سرسام آور در هزینه های جاری آنها، از جمله قطعات یدکی گشتند. بر اساس قانون وارد کنندگان قطعات یدکی برای پایین نگه داشتن هزینه های توزیع و حمل و نقل داخلی، از نرخ ارز دولتی بهره مند بوده و در واقع زیر حمایت دولت فعالیت می کنند. ولی با این وجود قطعات را به سه تا پنج برابر قیمت تضمین شده به فروش می رسانند. در این میان، دولت سختگیرانه کرایه ی کامیون را کنترل می کند، که تنها به معنی ناتوانی رانندگان کامیون از تامین مخارج زندگی خود می باشد. دولت در سال جاری کرایه ی کامیون ها را ۲۰ درصد افزایش داده است، ولی با وجود تورم لجام گسیخته، رانندگان خواهان افزایش دستکم ۴۰ تا ۵۰ درصد کرایه ها هستند.

روز ۳ شهریور ماه دور جدیدی از اعتصاب ها آغاز شد که (بنابر گفته ی اتحادیه ی رانندگان کامیون آزاد) به ۳۱ استان کشور گسترش یافت.

اینبار دولت با سرسختی دست به سرکوب اعتصاب زد،‌ و مقامات قضایی تهدید کردند دستگیر شدگان ممکن است با مجازات اعدام روبرو شوند. پس از ۱۹ روز اعتصاب و بازداشت ۳۰۰ راننده کامیون جنبش به خاموشی گرایید. اما تهدید و سرکوب دیگر کارساز نیستند‌، چرا که کارگران و مستمندان دیگر چیز زیادی برای از دست دادن ندارند.

دانشجویان

فعاليت فزاينده دانشجويان در دانشگاهها با جنبش کارگری همراه شده است. در آستانه روز دانشجو ( ۱۶ آذر – ۷ دسامبر) صد ها دانشجو در سراسر کشور با خواست حقوق دموکراتیک، آزادی زندانیان سیاسی و ابراز همبستگی با کارگران هفت تپه و اهواز گرد هم آمدند. روز دانشجو یادبود سه دانشجوئی است که در سال ۱۹۵۳ در زمان رژیم سابق پهلوی کشته شدند. در حالیکه رژیم برای تقویت چهره خود مراسم یادبود رسمی را برگزار میکند، دانشجویان دانشگاهها از این روز برای سازماندهی اعتراضات ضد رژیمی استفاده میکنند. امسال مبارزات کارگران اهواز و هفت تپه و همبستگی عمومی کارگران – دانشجویان در مرکز فعالیتهای دانشجوئی بود. ویدیو های زیر نمونه هائی از اعتراضات سراسری در بسیاری از دانشگاههاست. این ویدئو ها نمونه های مختصری از

روحیه حاکم بر دانشگاهها در این روز ها میباشد

در آغاز ویدئو ها در دانشهاه امیر کبیر در تهران، شعار های " توپ، تانک، مسلسل دیگر

اثر ندارد" و "کارگر- دانشجو اتحاد، اتحاد" سر داده میشود.

رژیم ملایان تصور میکرد با استفاده از تحریمهای فلج کننده اقتصادی که توسط ترامپ دوباره اجرائی شده اند، میتواند اوضاع را آرام کرده و با منحرف کردن توجه مردم آنها را پشت سر خود بر علیه امپریالیزم آمریکا بسیج کند. این استراتژی کلیدی رژیم از آغاز بوده است. ولی در حالیکه تحریم ها مسلما در بعضی طبقات، از جمله لایه های فوقانی طبقه متوسط موثر بوده، اکثریت قاطع فقرا و کارگران در شرایط بسیار سختی قرار دارند. همزمان، فساد و طمع حاکم بر راس رژیم حتی وفادارترین حامیان رژیم را هم سر خورده کرده است. خیلی ها از خود می پرسند " جرا فقط از ما می خواهند که فداکاری کنیم ؟"

قربانیان موسسه اعتباری کاسپین، که با اعلام ورشکستگی، سرمایه هزاران نفر را بالا کشید. زنان فریاد می زنند: " گرانی، تورم، مرگ بر روحانی!"

در حالیکه آنان عمدتا جنبش کارگری را نادیده میگیرند، رسانه های " اپوزسیون " طرفدار غرب سعی می کنند از خشم عمومی استفاده کرده و از آن عوامفریبانه در جهت فشار بر رژیم استفاده کنند. ولی آنچنانجه از خواستهائی که در میان مردم در حال شکل گیری هست نیز دیده می شود، در این کار موفق نبوده اند. در حالیکه مردم از رژیم متنفرند، ولی از امپریالیسم غرب بیشتر متنفر هستند. مشخصا اکنون که، تحریم های اعمال شده از طرف آمریکا در حال متلاشی کردن اقتصاد است.

همچنانچه حدودا یکسال پیش نوشتیم، جنبش اعتراضی دی ماه 1396 پایه های رژیم ملایان را بلرزه در آورد. هزاران نفر معترض جوان از طبقات فقیر، میانی و زحمتکش جامعه که به خیابان آمدند، حمایت میلیونها زحمتکش فقیر، مستاصل، ومحروم خشمگین از مقامات فاسد طبقه حاکم را پشت سر خود داشتند. ازآن موقع هیچ چیز عوض نشده است. حالا آنها تحت هدایت کارگران ایران که یکبار دیگر وارد میدان مبارزه شده است، بمیدان می آیند. همراه آن، سنت های رادیکالی که کارگران را در سال 1357 به قله قدرت رساند، احیا شده اند. رژیم از دورنمای قیام زحمتکشان به وحشت افتاده است. رژیم بخوبی آگاه است که به هر گاه حرکت کارگران ماهیتی عمومی و فراگیر پیدا کند، هیچ چیز در جهان قادر به متوقف کردن آن نخواهد بود